Thursday, January 17, 2008


تلفنو بر مي دارم . دوست معتقدي دارم كه تمام طول راه بازگشت از كلاس فرانسه سعي در آدم كردن من داره ، به قول خودش مي خواد منو بياره تو راه ! جالبه كه اين دوست معتقد من پسري طلبه ست كه 3-4 ماهي رو هم توي نجف پيش هم مسلكاش گذرونده و مي خواد مثل بقيشون سفره ي اسلام رو همه جا پهن كنه . من الله توفيق . پيغام گذاشته : « اين روزها رو به تمام انسان هاي حق طلب تسليت عرض مي نمايم . » جواب : ببخشيد كه مرد ! روند آموزش و به راه آوردن هم چنان با جديت ادامه داره . ديگه با چه مدلي بايد ابراز همدردي كرد ؟
بر او ببخشاييد ، بر او كه گاه گاه پيوند دردناك وجودش را با آب هاي راكد و حفره هاي خالي ، از ياد مي برد . و ابلهانه مي پندارد كه حق زيستن دارد !
بر او ببخشاييد ، بر خشم بي تفاوت يك تصوير كه آرزوي دوردست تحرك در ديدگان كاغذي اش آب مي شود .
بر او ببخشاييد ، بر او كه در سراسر تابوتش جريان سرخ ماه گذر دارد و عطرهاي منقلب شب خواب هزارساله ي اندامش را آشفته مي كنند .
بر او ببخشاييد ، بر او كه از درون متلاشي ست اما هنوز پوست چشمانش از تصور ذرات نور مي سوزد . و گيسوان بيهوده اش نوميدوار از نفوذ نفس هاي عشق مي لرزد .
اي ساكنان سرزمين ساده ي خوشبختي ، اي همدمان پنجره هاي گشوده در باران ، بر او ببخشاييد ، بر او ببخشاييد زيرا كه مسحور است ، زيرا كه ريشه هاي هستي ِ بارآور شما در خاك هاي غربت او نقب مي زنند . و قلب زودباور او را با ضربه هاي موذي ِ حسرت در كنج سينه اش متورم مي سازند .
« فروغ »

1 comment:

Anonymous said...

با سلام و عرض خسته نباشيد ، وبلاگ هواداران سازمان فداييان ( اقليت ) با درج " مصاحبه راديو دمکراسی شورائی با حسن امیری الیاسی (پدر کیوان الیاسی) درباره ملاقات خانواده ها با دانشجويان دربند " و " مصاحبه با الهام احسنی خواهر نادر احسنی دانشجوی زندانی که هنوز پس از گذشت بيش از پنجاه روز خانواده‌اش از وضعيت وی بی خبرند " به روز شد.