Tuesday, April 8, 2008


روي جاده ي مرگت به تو برخوردم
راهي كه از اتفاق پيش گرفته بودم ، بي آن كه بدانم تو از آن مي گذري
هياهوي جماعت كه به گوش آمد ، خواستم برگردم
اما كنجكاوي مانعم شد
از غريو و هياهو ناگهان ضعفي عجيب عارضم شد
اما ماندم و پا پس نكشيدم
انبوه بي سر و پاها با تمام قوت غريو مي كشيدند
اما چنان ضعيف بود كه به اقيانوسي بيمار و خفه مي مانست
حلقه اي از خار خلنده بر سر داشتي و به من نگاه نكردي
گذشتي و بر دوش خود بردي همه ي محنت مرا
Langston Hughes



تمام زندگي ِ اين مدت من از تك تك كلمات اين شعر فرياد مي كنه ....


Thursday, April 3, 2008



كلنل Loan آمريكايي شخص مشكوك عضو Vietcong - جبهه ي ملي براي آزادي ِ ويتنام جنوبي - را مورد اصابت گلوله قرار مي دهد . عكاس دقيقاً لحظه اي را كه گلوله وارد سر مرد ويتنامي مي شود به تصوير مي كشد . كلنل Loan به عكاس اين طور توضيح مي دهد : « آن ها بسياري از مردان شما و ما را كشته اند . »
Adams در اين عكس درصدد نشان دادن عكس العمل مرد ويتنامي ست ، به هر حال اين عكس به زودي معروفترين عكس جنگ ويتنام شد . مجله انگليسي ِ OZ بعدها با چاپ اين عكس در سال 1968 تيتري با اين مضمون را براي آن انتخاب كرد :
The great society blows another mind
كلنل Loan به سختي در طول جنگ ويتنام مجروح شد و بعدها در Virginia به پيتزافروشي مشغول شد اما بدنامي و رسوايي هم چنان براي او باقي ماند .




Tuesday, April 1, 2008


زندگي : كلافي سردرگم از كارهاي نيمه كاره ؛ دل بستن هاي نيمه كاره، حرف هاي نيمه كاره ، ياد گرفتن هاي نيمه كاره ، لذت هاي نيمه كاره ....
وسوسه : سردرگمي واسه ي پايان دادن به حداقل يكي از اون ها .
- سرانجام... پايان...عاقبت...بي خيال بابا.