Wednesday, January 30, 2008


.... پشت پنجره ايستاديم و و صحبت كرديم ، در حالي كه مثل هزاران نفر ديگر گنبدها و برج هاي شهر مشهور ِ زير پايمان را تماشا مي كرديم . در مهتاب پاييزي ، خيلي زيبا بود ، اسرارآميز . سنگ قديمي بسيار سفيد و متبرك به نظر مي آمد . آدم ياد آن همه كتابي مي افتاد كه آن پايين جمع شده بود . ياد عكس اسقف ها و مشاهير گذشته مي افتاد كه درون قاب بندي ِ ديوارها آويزان بود . ياد پنجره هاي رنگي كه نقش كره ها و نيمكره هاي عجيبي را روي پياده رو مي انداختند . ياد لوح ها و بناهاي يادبود و كتيبه ها . ياد فواره ها و چمن ها . ياد اتاق هاي ساكت مشرف به حياط هاي ساكت چهارگوش . و همين طور ياد سيگار و شراب خوب و مبل هاي راحت و فرش هاي نرم . ياد زندگي ِ شهري ، صميميت ، شأن و مرتبه اي كه از بطن رفاه و خلوت و فضاي مناسب به وجود مي آيد . مسلماً مادران ما هيچ چيز به ما نداده بودند كه با اين همه قابل قياس باشد . مادران ما كه جمع كردن سي هزار پوند برايشان دشوار بود ، مادران ما كه سيزده بچه براي كشيشان ِ « سنت اندروز » به دنيا آورده بودند ....

Virginia Woolf
A Room Of One's Own

Friday, January 25, 2008



2-3 سال پيش كه حوصلشو داشتم و خوره ي موزيك بودم هر آلبومي كه مي خريدم با چه بدبختي Audio مي كردمش و توي قاب CD جدا مي ذاشتمشون . كاور همون آلبوم رو از اينترنت دانلود و پرينت مي كردم و توي قابش مي ذاشتم . كاور اون ها بيش تر از خود موزيك واسم جالب بود . سايت VH1 ، پنجاه تا از بهترين كاور هاي آلبوم رو انتخاب كرده ، بد نيست نگاهي بهشون بندازيد .


Red Hot Chili Peppers-Blood Sugar S.*.x Magic
Snoop Dogg-Doggy Style
Green Day-Dookie
U2-Achtung Baby
Ol' Dirty Bastard-Return To 36 Chambers
Rage Against The Machine-Rage Against The Machine

Monday, January 21, 2008


- آدم و حوا بعد از رانده شدن از بهشت -
بابا آدم - اگرچه زندگي ِ اينجا پر از دوندگي و زد و خورد است ، اما از زندگي ِ يكنواخت و بي مزه ي بهشت بهتر است . من در بهشت داشتم خفه مي شدم . زندگي ِ تنبلي بخور و بخواب زودتر خسته مي كند . نمي دانم اين فرشته ها چطور در بهشت مانده اند .
ننه حوا - مخصوصاً خيلي خوب شد كه ما را از بهشت بيرون كردند . اقلاً اينجا كشيك چي نداريم و آسوده با هم خوش هستيم .
بابا آدم - لبهايت را بيار نزديك ، مقصود آفرينش همين است .

« افسانه ي آفرينش » صادق هدايت - پاريس 18 فروردين 1309

Thursday, January 17, 2008


تلفنو بر مي دارم . دوست معتقدي دارم كه تمام طول راه بازگشت از كلاس فرانسه سعي در آدم كردن من داره ، به قول خودش مي خواد منو بياره تو راه ! جالبه كه اين دوست معتقد من پسري طلبه ست كه 3-4 ماهي رو هم توي نجف پيش هم مسلكاش گذرونده و مي خواد مثل بقيشون سفره ي اسلام رو همه جا پهن كنه . من الله توفيق . پيغام گذاشته : « اين روزها رو به تمام انسان هاي حق طلب تسليت عرض مي نمايم . » جواب : ببخشيد كه مرد ! روند آموزش و به راه آوردن هم چنان با جديت ادامه داره . ديگه با چه مدلي بايد ابراز همدردي كرد ؟
بر او ببخشاييد ، بر او كه گاه گاه پيوند دردناك وجودش را با آب هاي راكد و حفره هاي خالي ، از ياد مي برد . و ابلهانه مي پندارد كه حق زيستن دارد !
بر او ببخشاييد ، بر خشم بي تفاوت يك تصوير كه آرزوي دوردست تحرك در ديدگان كاغذي اش آب مي شود .
بر او ببخشاييد ، بر او كه در سراسر تابوتش جريان سرخ ماه گذر دارد و عطرهاي منقلب شب خواب هزارساله ي اندامش را آشفته مي كنند .
بر او ببخشاييد ، بر او كه از درون متلاشي ست اما هنوز پوست چشمانش از تصور ذرات نور مي سوزد . و گيسوان بيهوده اش نوميدوار از نفوذ نفس هاي عشق مي لرزد .
اي ساكنان سرزمين ساده ي خوشبختي ، اي همدمان پنجره هاي گشوده در باران ، بر او ببخشاييد ، بر او ببخشاييد زيرا كه مسحور است ، زيرا كه ريشه هاي هستي ِ بارآور شما در خاك هاي غربت او نقب مي زنند . و قلب زودباور او را با ضربه هاي موذي ِ حسرت در كنج سينه اش متورم مي سازند .
« فروغ »

Tuesday, January 15, 2008




كتاب The Road to Reno به عنوان زيباترين كتاب آلمان در سال 2007 انتخاب شد . عكس هايي از اين كتاب رو مي تونيد اينجا ببينيد .



- اين چند روز رو مرخصي ام . 2 تا از دندون هاي عقلم رو كشيدم و صورتم به طرز مسخره اي باد كرده ، فقط از اين ور و اون ور عكس ديدم و عكس ديدم و ....

Friday, January 11, 2008


چي شد كه امشب ياد آخرين تانگو در پاريس افتادم...؟ بدجور دلم مي خواد دوباره غرق زيبايي هاش بشم . مي دونم كه به هر كدوم از دوستام كه ديدن ِ اين فيلم را پيشنهاد دادم به سلامت روانيم شك كردن ... ولي من عاشق لحظه لحظه ي فيلم ، مكان ها ، ديالوگ ها و بيشتر از همه هنرنمايي ِ Marlon Brando ام . امشب رو با زيبايي هاي آخرين تانگو در پاريس ، صبح مي كنم .

Wednesday, January 9, 2008




Paolo Pellegrin سال 1964 در رم ايتاليا به دنيا آمد . وي كانديداي آژانس عكاسي Magnum در سال 2001 و عضو دائم آن در سال 2005 مي باشد . Pellegrin برنده ي 8 جايزه ي World Press Photo و عكاس برتر سال ، نشان برتر Leica ، Olivier Rebbot Award و Robert Capa Gold Medal Award مي باشد . در سال 2006 جايزه عكاسي ِ بشر دوستانه ي W. Eugene Smith به او اهدا شد . از كتاب هاي منتشر شده ي Pellegrin مي توان به اسامي ِ زير اشاره كرد :


As I was Dying Actes Sud, France - 2007
Double Blind , Trolley - 2007
Kosovo 1999-2000: The Flight of Reason, Trolley, USA - 2002
L'au delà est là, Le Point du Jour, France - 2001
Cambogia, Federico Motta Editore, Italy - 1998
Bambini, Sinnos, Italy - 1997


بعضي از عكس هاي Pellegrin رو مي تونيد اينجا ببينيد .


Sudan-Darfur
تصوير زني كه توسط همسر سابقش مورد آزار جسمي و ضرب و شتم قرار گرفته و اكنون فلج و ناتوان در كمپ Ardamata IDP تحت درمان است .

Friday, January 4, 2008


چگونه بايد گفت كه در محله ي كوران چراغگردان بودن هيچ افتخار ندارد .
چگونه بايد گفت ، با چه زباني بايد گفت كه اين قلندر ِ بي عار ديگر از بي افتخار بودن عار ندارد ؟
چگونه بايد گفت ، با چه زباني بايد گفت ، تا باور كنند كه اين قلندر ِ بي كار ديگر با هيچ كس كار ندارد ؟
همين كه من با او ، در او ، يافتم : دوست داشتن ، و دوست داشته شدن ، آيا بس نيست ؟
مگر كيم من - ؟ گرفتم اين كه در اين گلخن ِ حقارت ، كه خشك و تر در آن با يكديگر مي سوزند ، بزرگوارتر از من كس نيست .
مگر كيم من ؟!
نه ؛ اين زمانه مرا بي گمان نمي داند ، مي دانم : و مرگ ِ پيشرس از من انساني ديگر - انساني برتر- خواهد آفريد .
و نيك مي دانم كه اين نفرت كابوسي ست كه خواهد گذشت ؛ و آينده در سپيده اي از عشق بيدار خواهد شد ؛ و آفاق ِ بينش از نوازش و لبخند سرشار خواهد شد .
و سنگ نيز گواهي خواهد داد كه دوست داشتن در سرشت انسان است ... و سرنوشت انسان است .
من ، در او ، با او ، خورشيدي شدم : فراتر از شب ِ اكنونيان ؛ و اين سياهي ِ بي روزن را با لبخندي شكافتم .
و از آن سوي شب ِ اكنونيان در نهاد شما راه يافتم ؛ و بر نهاد شما تافتم :
چرا كه او ، يك شب ، در من
با من ،
برهنه شد ؛
و آفتاب شما ، در بازوانم ، بر جانم ، دميد .

اسماعيل خوئي
هفتم بهمن 1350