Friday, November 30, 2007


انصاف

قانون گرم آدميزادگان اين است كه :
از انگور شراب ، از زغال آتش و از بوسه ، انسان مي سازند .
قانون دشوار آدميزادگان اين است كه :
به رغم جنگ و فقر ، به رغم بيم جان ، خود را پاك نگه مي دارند .
قانون دلپذير آدميزادگان اين است كه‌ :‌
آب را به نور ، رؤيا را به واقعيت و دشمني را به برادري بدل مي كنند .
قانوني كهنه و نو ، كه پيوسته كمال مي گيرد ، از صميم دل كودكان ، تا علت نهايي .
Paul Aluard

1- هنوز كابل لپ تاپم رو نگرفتم !
2- فحش و متلك مردم بيكار رو به جون خريدم يه 2-3 روزيه با دوچرخه مي رم سر كار .
3- اگه تا چند ماه پيش ازم مي پرسيدن عكاس مورد علاقه ات كيه سريع مي گفتم Graciela Iturbide ، اما اين عكاس ژاپني - Eikoh Hosoe واقعاً معركه اس .
4- چند وقت پيش عكس هايي از Lola Alvarez Bravo ديدم ، نمي شناختمش . كارهاي جالبي داره ، يه نمونه از عكس هاش رو مي مي ذارم تا سر فرصت بيوگرافيش رو ترجمه كنم .

Saturday, November 24, 2007


C'est cela l'amour , tout donner , tout sacrifier , sans espoir de retour

Albert Camus


دو سه روزه كه به مرحمت بالا رفتن سريع فشار برق كابل لپ تاپم سوخته الانم با كابل عاريه اي ِ يكي از دوستان بعد از چند روز دارم وب گردي مي كنم . به قول يكي از دوستام يه 40-50 هزار تومني توي گلوش گير كرده بود .
نويسنده اي بدتر و بي معني تر از ساراماگو وجود نداره . يا تمام شهر كور مي شن يا نمي ميرن يا چه مي دونم كر و لال مي شن . بدتر از همه اين كه مي بيني خيلي ها از رمان كوري طوري حرف مي زنن كه انگار شاهكار ادبياته ، دنبال بينايي هم ميرن و با ولع مي خوننش .

Tuesday, November 20, 2007


چند دفترچه ی جلد آبی ، دو مداد و یک مدادتراش ( چاقوی جیبی زیاده از حد می تراشید ) ، میزهای رویه مرمری ، بوی صبح زود ، بیرون زدن از خانه و دمی به خمره زدن و بخت و اقبال - این بود تمامی ِ آنچه احتیاج داشتی .

ارنست همینگوی
A Moveable Feast

همه ی این ها رو هم که داشتم ..... الان یکی دو هفته ای هست که لذت بردن از زندگی یادم رفته .
وقتی شد و « خون شاعر » ژان کوکتو رو دیدم ، یه معما - همون طور که گفته بود .
متن کامل « خاطره ی روسپیان سودازده ی من » - به برکت مسئولان دلسوز و دولت مهرورز که یه لحظه از هدایت ما مردم همیشه آماده ی انحراف ، به صراط مستقیم غافل نمی شن . ممنون از سرزمین رویایی ِ عزیز .

Wednesday, November 14, 2007



ديشب بالاخره فرصتي شد تا فيلم Motorcycle Diaries رو ببينم . جدا از بزرگ نمايي توي شخصيت چه گوارا ماجراجويي ِ " چه " و پروسه ي تبديل شدنش به يه انقلابي واسم جالب بود . نوستالژي ِ قهرمان پرستي و قهرمان بازي بدجوري آدمو قلقلك مي ده ، شايد اگه جرأتم بيشتر بود و كله شق تر بودم همين فردا وسايلمو جمع مي كردم ومي زدم به سفر ... جرأت تغيير دادن يه زندگي ِ روتين و تكراري رو ديگه كمتر مي شه پيدا كرد ... ستاره ي " چه " رو روي مچ دستم وقتي كه شناختمش تتو كردم نه اينكه موافق ايدئولوژي و عقايدش باشم ، فقط به خاطر جرأت تغيير ، تغيير روال شناخته شده ي زندگي . اين كلمه، آخر منو داغون مي كنه !
امروز 40-45 دقيقه ي « جذابيت پنهان بورژوازي » لوئيز بونوئل رو هم ديدم ، كه خوب اصلاً روال فيلم رو نفهميدم چي بود ، شايد به خاطر اينكه subtitle هارو نمي خوندم و سعي مي كردم فرانسشو بفهمم كه نه درست فرانسشو فهميدم نه فيلمو .
جناب آزمو هم خوب مارو به وسوسه انداخته ، فيلم هايي كه تو بلاگش ليست كرده بود و من نديده بودمشون يا حتي اسمشون رو نشنيده بودم ، يه هفته اس دارم تموم شهرو دنبالشون مي گردم .

Friday, November 9, 2007



دستم را زير روسري ِ تيره ام فرو بردم .
« چرا رنگت اين چنين پريده ؟ »
- زيرا اين من بودم ، كه او را واداشتم ، از شراب تلخ اندوه مست شود .
« چه گونه فراموش كنم ؟ » ،
بيرون از اتاق ، تلوتلو خورد ، و لبانش از درد درهم پيچيد .
بي آنكه نرده را لمس كنم ، از پله به پايين شتافتم ، و تا در ، به دنبال او دويدم .
نفس نفس زنان فرياد زدم : « همه اش شوخي بود ، اگر بروي مي ميرم .»
با لبخندي سرد و هولناك ، گفت : « بيرون ، در باد نايست ! »

Anna Akhmatova

Tuesday, November 6, 2007



James Nachtwey

James Nachtwey فوتوژورناليست و عكاس جنگ آمريكايي در سال 1948 در نيويورك به دنيا آمد . سال 2003 در اثر انفجار نارنجك در بغداد زماني كه براي مجله ي TIME به گزارش مشغول بود ، مجروح شد . در دوران كالج هم زمان با اين كه بازيكن راگبي بود به تحصيل در رشته ي تاريخ هنر و علوم سياسي پرداخت . آشنايي با عكس هاي دوران جنگ ويتنام باعث شد به عكاسي روي بياورد .
بعد از دوران كالج Nachtwey به كارهاي مختلفي روي آورد . از جمله رانندگي ِ كاميون و كار كردن در كشتي هاي بازرگاني . به هر حال او با رها كردن اين نوع كارها خود را تماماً وقف عكاسي نمود . Nachtwey كار خود را به عنوان عكاس روزنامه در سال 1976 در New Mexico آغاز كرد . در سال 1980 به نيويورك رفت و جزو عكاسان آزاد به فعاليت پرداخت . او بيشتر فعاليت عكاسي ِ خود را در آفريقاي جنوبي ، آمريكاي لاتين ، خاور ميانه ، روسيه و اروپاي شرقي متمركز نمود .
Nachtwey از سال 1984 به عنوان عكاس مجله ي TIME مشغول به كار است . از سال 1980 تا 1985 براي Black Star فعاليت نمود . در طول سال هاي 1986 تا 2001 عضو Magnum Photos مي باشد و در سال 2001 به عنوان عضوي از VII Photo Agency اين آژانس عكاسي را به راه انداخت .


Awards
Overseas Press Club : 1983 , 1984 , 1986 , 1994 , 1998
Heinz Foundation Achievement Award : 2006
TED Prize : 2007
Common Wealth Award
Martin Luther King Award
Dr.Jean Mayer Global Citizenship Award
Henry Luce Award
World Press Photo - Twice
Magazine Photographer Of The Year - 7 Times

Saturday, November 3, 2007


مي دونستم كه Xenophobia دارم ... وجود حتي يه نفر غريبه اعصابمو داغون مي كرد تا به وجودش عادت كنم ... من يه حكومت نظامي ِ سر ِ خودم ... اجتماع بيش از 2-3 نفر طبلي ِ كه تو شقيقه هام دووم دووم مي زنه .... كم وقتي نيست فهميدم اين ترس لعنتي به تنفر تبديل شده ...

Friday, November 2, 2007


اين 1 هفته واقعاً سرم شلوغ بود و از اهالي ِ وبلاگستان بي خبر . هم شلوغي ِ اوايل ماه سر كار و خستگي ِ اون اجازه نمي داد و هم اين كه مشغول ديدن و خوندن بودم . چند تا از فيلم هاي آنتونيوني رو كه پيشتر گرفته بودم و فرصت نكرده بودم ببينم ، رو ديدم و يكي دو تا كتاب خوندم .... بعداً شايد در موردش نوشتم در مورد بي كامنتي عزيزي نوشته بود ، خوب من يه مدت كامنت هام رو بسته بودم نه صرفاً به خاطر نفس كميت كامنت ها،وبلاگ نوشتن بيشتر واسه من ثبت دلمشغولي هامه . اين كه بعد از مدتي اگه نوشته هام رو خوندم برگردم به گذشته ي خودم ، اين كه چي دوست داشتم يا چه طور فكر مي كردم ، چون خيلي وقته فهميدم گذر زمان زورش خيلي بيشتر از منه و خواهي نخواهي يه روز وارد روزمرگي مي شم . فقط همين ...

ديگر نمي خواهم چيزي باشم

ديگر نمي خواهم
سرو مقابل خانه ات باشم
شاخه اي از اين سرو
ساقه اي از اين شاخه
برگي از اين ساقه
سايه اي از اين برگ ها
و نسيمي از اين سايه
كه براي لحظه اي
شقيقه هايت را خنك مي سازد .

Yves Goll
1891-1950
German-French
Works :
ترانه هاي محلي ِ منطقه ي لوترين 1912
كانال پاناما 1914
مرثيه براي كشته شدگان اروپا 1917
برج ايفل 1924
ميوه هاي زحل 1946
شهروند ابدي 1922