Saturday, July 14, 2007


تعريف " سكولاريزاسيون " اول بار در معاهده ي سال 1648 ، Westphalia به كار رفت . و مقصود از آن توضيح و توصيف انتقال سرزمين هايي به زير سلطه ي اقتدارات سياسي غير روحاني بود كه پيش تر تحت نظارت كليسا قرار داشت .
در آن ايام واژه سكولاريس در بين مردم متداول بود و تمييز و تفكيك ميان Sacred و Secular تداعي كننده ي قول به برتري امور و مفاهيم مقدس يا ديني بود .
بعدها تعبير سكولاريزاسيون به معنايي متفاوت ، گرچه مرتبط ، با اين مفهوم اوليه ، به مرخص كردن روحانيون از قيد عهد و پيمان شان اطلاق شد . جامعه شناسان از اين اصطلاح براي نشان دادن مجموعه اي از جريانات استفاده مي كنند كه طي آن عنان كنترل محيط اجتماعي ، زمان ، امكانات ، منابع و افراد از كف مقامات ديني خارج شده و روش ها و رويه هاي تجربي مشربانه و غايات و اهداف اين جهاني به جاي شعاير و نحوه ي عمل هاي نماديني نشسته است كه معطوف به غايات آ ن جهاني يا مافوق طبيعي اند .
طبق تعريف ارائه شده ، به تدريج نهادهاي گوناگون اجتماعي از يكديگر تمايز مي يابند و هر روزه از قيد قالب هاي مفروضات ديني ، رهاتر مي شوند .
البته مفهوم سكولاريته با دنيوي گري ، تفاوت دارد . جداانگاري دين و دنيا اساساً به فرايندي از نقصان و زوال فعاليت ها ، باورها ، روش هاي انديشه و نهادهاي ديني مربوط است كه عمدتاً متلازم با ساير فرايندهاي تحول ساختاري اجتماعي با به عنوان پيامد ناخواسته يا ناخودآگاه فرايندهاي مزبور ، رخ مي نمايد . در حاليكه دنيوي گري يك ايدئولوژي ست . مبلغان اين ايدئولوژي آگاهانه همه ي اشكال اعتقاد به امور ماوراء طبيعي را طرد مي كنند و از اصول غير ديني و ضد ديني به عنوان مبناي اخلاق شخصي و سازمان اجتماعي حمايت مي كنند .
وجه مشترك تعاريف جداانگاري دين و دنيا ، توسل هرچه كم تر به توضيح و توجيه هاي ماوراء طبيعي ست و سكولاريزاسيون دلالت بر برچيدن مقامات و مناصب و كاركردهاي روحاني و انتقال آن ها به متخصصان دارد .

از طريق : «ماهنامه ي پروين» ، شماره ي 2