كتاب هاي زيادي هستند توي كتابخونم كه مال زمان دانشجويي ِ مامانه و من زياد از اونا خوشم نمي ياد و هيچ وقت هم سراغشون نرفتم يا اگر هم دستي بهشون زدم در حد يه تورق كردن ساده بوده . اغلبشون كتاب هاي نويسنده هاي روسي ِ و با اون فضاي كمونيستي ِ توده پسند دوران دانشجوئيه ِ دهه ي 50 . البته 2-3 تائيشونو تصادفي خوندم و خوب شاهكار كه نه ولي در مجموع خوب بودن . مثل " مادر" ماكسيم گوركي ، "داستان پداگوژيكي " ماكارنكو .
چند روز پيش اتفاقي كتاب شعر " نادر نادرپور " رو پيدا كردم يه چند تائيشو خوندم . راستش هيچ وقت زياد سراغ شاعر هاي خودمون نرفتم غير از سهراب و فروغ كه هر كسي باهاشون مواجه مي شه بالاخره!
خوب يه جورائي پشيمون شدم كه قبلاً چرا شعرهاي نادرپور رو نخوندم . " اسماعيل خوئي " توي نوبت بعدي قرار داره !!!
قم
-----------------
چندين هزار زن
چندين هزار مرد
زن ها ، لچك به سر
مردان ، عبا به دوش
يك گنبد طلا
با لك لكان پير
يك باغ بي صفا
با چند تك درخت
از خنده ها تهي
از گفته ها خموش
يك حوض نيمه پر
با آب سبز رنگ
چندين كلاغ پير
بر توده هاي سنگ
انبوه سائلان
در هر قدم به راه
عمامه ها سفيد
رخساره ها سياه .
" نادر نادرپور "
قم - 28 اسفندماه 1331