3 ... Hannah Arendt
1-آرنت مي گويد ، تكثر انساني شرط اساسي عمل و گفتار است و از طريق اين تكثر است كه انسان خود را به عنوان موجودي متمايز و آزاد آشكار مي سازد . آرنت مي نويسد : « اگر عمل در مقام آغاز كردن به واقعيت تولد ربط مي يابد ، اگر عمل به فعل رساندن وضعيت بشري زادايي ، يعني توالد و تناسل است ، پس گفتار به واقعيت شاخصيت ربط مي يابد و به فعل رساندن وضعيت بشري تكثر است ، يعني زيستن همچون موجودي شاخص و منحصربه فرد در ميان موجودات يكسان و برابر » .
2-آرنت در « ريشه هاي توتاليتاريسم » نوشته بود كه « وقايع محوري و كانوني عصر ما به همان اندازه توسط كساني كه معتقد به سرنوشت شوم محتومي هستند به فراموشي سپرده شده است كه توسط كساني كه نظر خوشبينانه ي سرسختانه اي دارند » .
3-آرنت تسليم اين واقعيت بود كه خشونت ممكن است بخشي جدايي ناپذير از آغازهاي تازه در سياست باشد . « خشونت ، كه بنا به سرشتش ابزاري است ، تا آنجا كه رسيدن به هدفي كه مي تواند آن را توليد كند مؤثر و عقلاني است » .