من در راه ها ، راه نمی روم ، راه ها در من راه می روند .
درخت ها ، بوته های خار ، بوته های گیاه ... در من راه می روند .
در ذهن من به هر کجا بنگری ، تیر تلگراف می بینی پرندگانی را که مغموم و ساکت روی سیم ها نشسته اند ، از قرار معلوم پاییز است .
راه ها در من راه می روند و به من یاد می دهند سفر کردن را .
مرا جدا می کنند از تو و به من رفتن را یاد می دهند ...
- رسول یونان -
Monday, October 5, 2009
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment