نوشته ي Ernest Hemingway مطمئناً يكي از زيباترين كتاب هايي ِ كه خوندم . مي توني با هر متني از كتاب تمام جزئيات وقايع رو پيش خودت مجسم كني . مي شه گفت يه كتاب توصيفي ِ كامله . تقريباً مي تونم بگم 50 % متن كتاب رو خط كشيدم و هر بار كه چشمم بهش توي كتاب خونه ام مي افته برش مي دارم و دوباره مي خونمشون . 2 تا قسمت كتاب هميشه منو سر كيف مي ياره !!!
Saturday, June 30, 2007
نوشته ي Ernest Hemingway مطمئناً يكي از زيباترين كتاب هايي ِ كه خوندم . مي توني با هر متني از كتاب تمام جزئيات وقايع رو پيش خودت مجسم كني . مي شه گفت يه كتاب توصيفي ِ كامله . تقريباً مي تونم بگم 50 % متن كتاب رو خط كشيدم و هر بار كه چشمم بهش توي كتاب خونه ام مي افته برش مي دارم و دوباره مي خونمشون . 2 تا قسمت كتاب هميشه منو سر كيف مي ياره !!!
Tuesday, June 26, 2007
مدت ها قبل بود .
اما هم چنان رؤيايم به روشني خورشيد بود .
سپس ديوار به آهستگي بالا رفت .
به آهستگي بين من و رؤيايم .
آن قدر تا به آسمان رسيد .
سايه .
من سياهم .
زير سايه ي آن دراز كشيده ام .
ديگر روشنايي رؤيايم پيش رويم نيست . بر فراز من است .
تنها ديوار ضخيم و سايه ام .
دستانم .
دستان تاريكم .
از ديوار گذر مي كنند .
رؤيايم را مي يابند .
كمكم مي كنند اين ديوار را خرد كنم .
تا شب را در هم شكنم . تا سايه را در هم بكوبم .
در ميان هزاران فروغ خورشيد .
در ميان هزاران رؤياي خورشيد .
Langston Hughes
Posted by Nahal at 8:17 PM 0 comments
Labels: Poem
Wednesday, June 20, 2007
O'Reilly جايزه ي افتخاري را براي مقاله اي در مورد كشور Rwanda و هم چنين نشان طلا فستيوال بين المللي فيلم و تلويزيون نيويورك به خاطر ساخت مستندي در مورد كشور Congo از آن خود كرد .
O'Reilly از سال 2005 تا كنون بيشتر فعاليت خود را در حرفه ي عكاسي متمركز نموده است و بيشتر آثار او حول موضوعات كشور سنگال و مسائل اجتماعي آن كشور مي باشد .
در سال 2006 برنده ي جايزه ي عكس سال به خاطر نمايي از مادر و فرزندي شد كه در مركز تغذيه ي Niger مستقر بودند .
از ديگر جوائز او مي توان به ديپلم افتخاري NPPA در سال 2005 اشاره كرد كه چهره ي دختر پناهنده اي را در Darfur نشان مي دهد و ديگر جايزه ي PX3 در سال 2007 به خاطر عكسي است با نماي مركز فلج اطفال در Kinshasa .
Nationality : British & Canadian
Posted by Nahal at 7:44 PM 0 comments
Labels: Biography
Sunday, June 17, 2007
Rafael Alberti
Posted by Nahal at 7:26 PM 1 comments
Labels: Symposia
Wednesday, June 13, 2007
Rafael Alberti
Photo : Graciela Iturbide
Posted by Nahal at 7:41 PM 1 comments
Labels: Poem
Monday, June 11, 2007
لندن ، روز 1 دسامبر 1887 ؛ 7 ژوئيه ، 8 اوت ، 30 سپتامبر ، يكي از روزهاي اكتبر و روز نهم نوامبر 1888 ؛ يكم ژوئن ، هفدهم ژوئيه و دهم سپتامبر 1889 ... تبديل چهره نقص نداشت . او را هرگز نديد ، مگر ، البته ، قربانيان . آن ها ديدندش . كه فكرش را مي كرد ؟ جامه اي از صيد قزل آلا در آمريكا به تن كرده بود . آرنج به كوهستان پوشانده بود و جي جاغ بر گريبان بسته بود . چشمه ها مي جوشيد از ژرفاي سوسن هايي كه گرد بندهاي كفشش در هم تنيده بودند . در جيب ساعتش قورباغه اي مدام قورقور مي كرد و هوا پر بود از عطر ناب بوته هاي تمشك رسيده . صيد قزل آلا در آمريكا را همچون جامه اي به تن داشت تا چهره ي خويش از جهان پوشيده دارد شب هنگام كه دست خون ريز از آستين قتال به در مي آورد . كه فكرش را مي كرد ؟ هيچ كس ! اسكاتلند يارد ؟ پع ! آن ها هميشه صدها مايل دورتر بودند ، كلاه هاي حلوا - ماهيگيري به سر ، گرد و غبار را جست و جو مي كردند . كسي هرگز ندانست . حالي ، او شهردار قرن بيستم است ! يك تيغ ريش تراشي ، يك چاقو و يك يوكليلي ابزارهاي دلخواه اويند . البته ، مي بايست هم يوكليلي باشد . به ذهن هيچ كس ديگري خطور نمي كرد ، همچون گاوآهني كشيده از روده ها بيرون .
يوكليلي : نوعي گيتار كوچك چهارسيم
اشاره : قاتل ناشناسي كه در فاصله ي اوت و نوامبر 1888 دستكم هفت زن خياباني را مثله كرد . قتل هاي او آن زمان تا كنون در كانون توجه رسانه اي و حقوقي مانده است . و حتي در 1993 خاطرات روزانه اي منسوب به " جك قصاب " منتشر شد .
از طريق : كتاب صيد قزل آلا در آمريكا ، نوشته ي ريچارد براتيگن ، صفحه ي 86
يكي از فصل هاي قشنگ كتاب همين متنه از كتاب هايي كه علاوه بر خوندنش ارزش داشتن توي كتابخونه رو هم داره
Posted by Nahal at 5:04 PM 2 comments
Labels: Symposia
Saturday, June 9, 2007
Manimals , Judgment , 108 Windows , Origin و Night Life در گالري O.K Harris در نيويورك به اجرا گذاشت و به زودي توجه بسياري از ناشران و رسانه هاي مختلف از جمله :
New York Times , American Photo , Zoom , Wired , Art Life , Creative Technology و موزه هاي مختلف هنري در كشورهايي نظير فرانسه ، ايتاليا ، انگليس ، ژاپن و آلمان را به خود جلب كرد . دانيل در " Chunking " كشور چين به سال 1945 به دنيا آمد و در تايوان دوران نوجواني را گذراند . بعد از اخذ مدرك BFA نقاشي از كالج فرهنگ چين به آمريكا مهاجرت كرد . سپس مدرك MA در رشته ي عكاسي و فيلم را از كالج هنري فيلادلفيا دريافت نمود و به عنوان كارگردان هنري در نيويورك مشغول به كار شد . از سال 1993 كاميوتر به او كمك كرد تا مهارت خود را همزمان در عكاسي و نقاشي به كار گيرد و آثار منحصر به فردي خلق كند .
Posted by Nahal at 8:14 PM 3 comments
Labels: Biography
Friday, June 8, 2007
P.S
مي خواستم در مورد " دانيل لي " بنويسم ولي چون نميتونم عكس توي بلاگم آپ لود كنم ( نمي دونم چه مرگشه ) فعلا بي خيالش شدم تا بلاگو يه سرويس اساسي بكنم . الان نيمه نهايي تنيس رولند گروس رو مي ديدم و حسرت مي خوردم از مردمي كه راحت گوشه و كنار خيابونا نشسته بودن يا توي استاديوم بدون هيچ مشكل شرعي ! البته فعلا ما مسائل مهمتري مثل ازدواج موقت و اين حرفا داريم كه از هر چيزي واسه ما حياتي تره
Posted by Nahal at 5:57 PM 0 comments
Labels: Symposia
Monday, June 4, 2007
كوين كارتر، برنده ي جايزه ي فتو ژورناليست هاي آفريقاي جنوبي و عضو انجمن بنگ -بنگ . كارتر فعاليت خود را به عنوان عكاس ورزشي هفته نامه ي " ساندي اكسپرس " ژوهانسبورگ آغاز كرد يك سال بعد در مجله ي " استار " كه بيشتر فعاليت هايش بر آشكار نمودن وحشيگري و سبعيت آپارتايد متمركز بود ، مشغول به كار شد . در همان سال اولين كار هنري او در مجله ي " تايم " به چاپ رسيد.كارتر به عنوان اولين عكاسي كه چهره ي واقعي آفريقاي ميانه ي سال هاي 1980 را ارائه مي كرد ، شناخته شد او بعد ها در مورد عكس هايش مي گويد شوكه مي شدم از كارهايي كه آنها انجام مي دادند ، از كارهايي كه خودم انجام مي دادم . اما بعدا مردم شروع كردند در مورد عكس هايم صحبت كردن . و بعد حس كردم چندان هم كارهايم بد نيستند . شاهد چنين فجايعي بودن لزوما چيز بدي تلقي نمي شد در مارچ سال 1993 ، كارتر سفري را به منظور جمع آوري اسنادي در رابطه با شورش هاي محلي به سودان كرد . به هر حال كارتر به محض رسيدن به سودان و مشاهده ي وحشت و ترس ، قحطي و خشكسالي به گرفتن عكس هاي قربانيان آن مشغول شد صداي زجه هايي ناتوان در گوشه و كنار روستاي " آيود " كارتر را متوجه ي كودك نوپاي سوداني كرد . دختر در كشمكش رساندن خود به مقر سازمان ملل مدتي براي استراحت توقف كرده بود . در حاليكه لاشخوري در نزديكي او هلاك شدنش را انتظار مي كشيد كارتر در مورد آن لحظات مي گويد : مدت 20 دقيقه منتظر بودم كه لاشخور بال هاي خود را باز و حمله را آغاز كند ..... كارتر عكس لحظه ي شكار را گرفت و رفتن لاشخور را دنبال كرد و به دنبال آن موج انتقاد ها عليه او شروع شد عكس مذكور براي اولين بار در 26 مارچ سال 1993 در " نيويورك تايمز " به چاپ رسيد . در2 آپريل سال 1994 " نانسي بويرسكي " برنده شدن كارتر را به عنوان عكاس برتر سال اعلام كرد . كارتر جايزه ي "پوليتزر " را در 23 مي سال 1994 در دانشگاه " كلمبيا " دريافت نمود . و البته هم چنان در آرزوي نجات دختر سوداني بود .موج انتقادها از او و البته مرگ دلخراش دوستش " كن اوستربروك " كه در 18 آپريل سال 1994 در " توكوزا " كشته شد ، ذهنيت خودكشي را در او تقويت كرد . و در 27 جولاي سال 1994 ، كارتر به وسيله ي گاز مونوكسيد كربن به زندگي خود پايان داد .آخرين كسي كه كارتر را ديده بود بيوه ي " اوستربروك " ، " مونيكا " بود در آخرين دست نوشته هايش كارتر مي نويسد :افسرده ام ... بدون تلفني ... بدون پولي براي اجاره ... بدون پولي براي نجات زندگي كودكي ... بدون پولي براي پرداخت بدهي ها ... پول ... !!! من در ميان خاطرات كشتن و جنازه ها و خشم و درد گرفتار شده ام ... ميان خاطرات قحطي و زجر و زخم كودكان ، ميان شادي مردمان ديوانه ي مسلح ... مي روم تا به " كن " بپيوندم ، البته اگر آنقدر خوش شانس باشم ...
Posted by Nahal at 3:17 PM 1 comments
Labels: Biography
Friday, June 1, 2007
Posted by Nahal at 7:15 PM 4 comments
Labels: Poem