بر پدر و مادر و آباء و اجداد خالق تلويزيون و تلفن لعنت ... !
P.S
1-همين !
2-نمي دونم چرا كامنت ها رو برداشتم ، نمي دونم هم چرا دوباره گذاشتمشون .
3-هميشه از اين جور پست ها بدم مي اومد ، ولي نتونستم اينو ننويسم .
Friday, August 31, 2007
Posted by Nahal at 10:17 AM 1 comments
Labels: Symposia
Wednesday, August 29, 2007
" مدت ها از دهانش صدايي بيرون مي آمد كه شبيه هيچ چيز نبود ، حتي شبيه ناله و زاري هم نبود ، زيرا درد نداشت ، شبيه كلمه هايي هم نبود كه نتواند تلفظ كند . او قدرت سخن گفتن را از دست نداده بود . به سادگي مي توان گفت كه او هيچ چيز براي گفتن ، هيچ چيز براي ارتباط برقرار كردن ، و هيچ گونه پيام مشخصي نداشت ، او حتي كسي را براي صحبت كردن نداشت ، او ديگر علاقه اي به هيچ كس نداشت ... دلتنگي و ملال پدربزرگم با اين صوت بيان مي شد ، با اين آآآآآ ، با اين صوت بيكران و بي پايان ، زيرا بدون اين آآآآآ ، زمان او را از پا مي انداخت . "
- هويت ، L'Identité
Milan Kundera
Monday, August 27, 2007
" براي من عكاسي مي تواند در يك زمان هم ثبت يك تصوير باشد ، هم آئينه يا پنجره اي از بيان شخصي ام "
ايكو هوسوا در 18 مارس 1933 در شهر Yonezawa در ژاپن متولد شد و تحصيلات خود را در توكيو به پايان رساند . در 15 سالگي اولين دوربينش را خريد . يكي از پروژه هاي اوليه ي او عكاسي از بچه هاي آمريكايي ساكن Nerima-Ku بود . ايكو هوسوا از سال 1950 عكاسي را به طور جدي آغاز كرد . بين سال هاي 1951-54 در كالج عكاسي توكيو در رشته ي عكاسي تحصيل كرد و از سال 1954 به عنوان عكاس آزاد مشغول به كار شد . در سال 1956 اولين نمايشگاه انفرادي اش را با نام " يك دختر آمريكايي در توكيو " برگزار كرد . به همراه چند تن از عكاسان ديگر آژانس عكس VIVO را راه انداخت .
" Man And Woman " ، " Killed By Roses " ، " Luna Rossa " و " Kimono " برخي از بهترين مجموعه هاي كاري ِ او هستند .
Thursday, August 23, 2007
Monday, August 20, 2007
Liberal , Liberalism :
ليبرال Liberal از واژه ي Liberalis لاتين ، يعني آزاده و آزادمنش گرفته شده است و به معناي " شايسته و درخور انساني آزاد " به كار برده مي شده است . اما امروزه واژه ي ليبرال ، به معاني زير به كار مي رود :
1- در تشابه با نخستين معناي لاتيني ِ آن ، يعني شايسته ي انسان آزاد - ليبرال چيزي است كه به طبقه ي بالاي جامعه وابسته باشد ؛ يا صفت مشاغل است ، مثل مشاغل آزاد يا هنر آزاد .
2-ليبرال كسي است كه آزادمنش است ، دست و دل باز و نظر بلند !
3-ليبرال كسي است كه به ليبراليسم معتقد باشد و به آن عمل كند ، به اين معنا كه ليبرال به آزادي هاي ديگران احترام مي گذارد - كه در اين صورت او به ليبراليسم عملي معتقد است - يا او برآن است كه قدرتمندان بايد حتي المقدور قلمرو آزادي را گسترش دهند - كه در اين صورت به ليبراليسم نظري معتقد است .
ليبراليسم :
1-يك برخورد عملي است و به رفتار كسي اطلاق مي شود كه ليبرال باشد ؛ برخورد عملي كسي است كه به آزادي هاي ديگران ، يعني ديگراني كه به او وابسته اند ، احترام مي گذارد .
2-ليبراليسم همچون آئين - Doctrine - يعني يك آئين سياسي - اقتصادي كه بنابر آن ، منافع عام اقتضا مي كند ، كه قانون تا حداكثر ممكن آزادي هاي فردي را گسترش داده دخالت هاي دولت را تا حداكثر ممكن كاهش دهد . " تجويز ليبراليسم مطلق " اين است كه دولت نبايد كوچك ترين دخالتي در فرايند توليد داشته باشد . اما ليبراليسم معاصر يا ليبراليسم نو - Neo Liberalism - مي پذيرد كه كار دولت در فرايند توليد راهنمايي است به شرط آنكه مؤسسات توليدي در مالكيت شخصي باقي بمانند و بازي رقابت آزاد محفوظ بماند .
Friday, August 17, 2007
Hannah Arendt :
جنايتكار خونسرد يا دروغگوي محاسبه گر خطري كمتر از كساني دارد كه از سر بي فكري يا جهل دست به جنايت مي زنند ، چون آن اولي هنوز مي فهمد كه تفاوتي ميان حقيقت و كذب ، ميان خير و شر هست ، حال آن كه اين دومي نمي فهمد . " استدلال ها در دفاع از اين حكم كه : بهتر است به ديگران دروغ بگويي تا سر خودت كلاه بگذاري ، بايد روشن كرده باشد كه دروغ گوي خونسرد بر تمايز ميان حقيقت و كذب آگاه است ، بنابراين حقيقتي كه او از ديگران پنهان مي كند هنوز به كلي از جهان بيرون رانده نشده است ؛ اين حقيقت پناه آخر خود را در آن شخص يافته است . "
Saturday, August 11, 2007
رالف استدمن
مادرش دختر معدنكاري از مردم ولز و پدرش فروشنده اي دوره گرد بود . در 16 سالگي مدرسه را رها كرد و براي معيشت به كارهايي پرداخت از جمله : شكارچي ِ موش صحرائي ، مراقب استخر شنا ، نظافتچي و باغبان . و از سال 1956 بود كه مستقيماً هنرش را به عنوان يك حرفه به كار گرفت .
سه سال در روزنامه اي كار كرد و پس از آن به عنوان كاريكاتوريستي مستقل آثار خود را به مجلات Punch و Private Eye و نشريات ديگر مي فروخت . پس از ده سال مدتي كوتاه در روزنامه ي Times مشغول به كار شد و تهيه ي ِ كاريكاتورهاي سياسي ِ آن را متعهد شد كه بنا به ادعاي خودش به علت " اقدام به فتنه گري " عذرش را خواستند .
در سال 1970 به شيوه اي منحصر به فرد دست يافت ... به قول خودش " لجاج ورزيدن با روش احمقانه ي ِ زندگي ِ آمريكائي " . در سال 1972 جايزه ي ِ يادبود "فرانسيس ويليام " براي بهترين كتاب مصور - آليس در سرزمين عجايب - نصيب او شد .
Ralph Steadman با وجود شهرت و موفقيت هاي بسياري كه كسب كرده معتقد است كه هنوز " ناشناس و درك نشده " ، باقي مانده است ، هرچند كه مي گويد : " دلم مي خواهد همين طور هم بمانم " ! .
Sunday, August 5, 2007
در اندرون ساقه ي نيشكر ، بوئي برجاي مانده است :
مخلوطي از خون و گوشت تن آدمي ، كه دل را به درد مي آورد .
در بين نخلستان هاي نارگيل ، گورها انباشته از استخوان هاي پوسيده ،
و از فريادهاي احتضار در گلو خشكيده است ،
ديكتاتور ، با ظاهر آراسته ، كلاه سيلندر ، جامه ي فاخر زربفت و يقه ي آهاري ، گرم گفتگوست .
قصر مجلل چون نگين مي درخشد .
و قهقهه هاي تند و حركات دستكش ها ، در تقاطع كريدورها ، با صداي مردگان و دهان هاي كبود تازه مدفون گشته ،
در هم مي آميزد .
باران سرشك را نمي توان ديد ، همچون گياهي كه دانه هايش بي وقفه به زمين مي ريزد ،
و برگ هاي بزرگ و پهن آن ، حتي بي رؤيت نور مي رويند .
تنفر از حد و مرز گذشته است ،
در آب هاي وهم آلود باتلاق ،
با دهاني آغشته از لجن و خاموشي !
Pablo Neruda 1904-1973
Wednesday, August 1, 2007
شماره ي 103 مجله ي " تنديس " مطلبي داشت در مورد Nicholas Nixon و مجموعه اي از عكس هاش كه اغلب پرتره و عكس هاي خيابانيه !
در عكس هاي Nixon نيازي به عنوان و زيرنويس نيست تا به ما بگويد نظاره گر چه چيزي هستيم . قابليت كارهاي وي در خلق تصاوير برانگيزاننده چشمگيرتر است .
وي از سال 1983 تا 1985 در يك آسايشگاه ، به ثبت تصوير از ساكنين سالخورده ي آن پرداخت و در پرتره هايش دست به تحليل موشكافانه ي انفرادي ِ هر كدام از آن ها زد . اين پرتره ها برخلاف پرتره هاي گروهي يك نكته ي مشترك دارند و آن اينكه : آن ها سوژه هايشان را به نمايش مي گذارند بدون آنكه تبعيض يا پيشداوري اي در كار باشد . او نه تملق مي گويد و نه آن ها را خوار مي شمارد و با آن ها شوخي مي كند ، فارغ از احساسات يا تمسخر .
امتناع از جانب داري شايد كشمكش اصلي آثار Nixon باشد . و اين روي " مرز " بودن ، احساس ناخوشايندي در بيننده ايجاد مي كند .
مجموعه ي دردناك عكس هاي وي با عنوان People With AIDS ، فراموش ناشدني و در عين حال قوي ترين آثاري ست كه تا كنون از تراژدي ِ ايدز گرفته شده است .
سوژه ي اين مجموعه شامل مردان همجنس گرا ، يك زن و يك مرد هموفيلي است . مجموعه در يك بازه ي زماني ِ بيش از يك ماه عكاسي شده و شرح وقايع به صورت توأمان با نشانه هاي ديداري ِ بيماري و شكنجه و عذاب دروني به تصوير درآمده است . نتيجه عذاب آور است ، وقتي كسي را مي بينيد كه در حال تبديل شدن به يك جسد است . در هر سري از اين تصاوير چه چيز به عنوان تلاشي مورد قبول وجود دارد تا در نهايت وانمود كند كه تصوير حاوي ِ نوعي تسليم است : براي سوژه ، ناپديد شدن ِ خودآگاهي .
از طريق : دوهفته نامه ي " تنديس " شماره ي 103
P.S
متأسفانه اين بار اينترنت ما رو نااميد كرد ، بنابراين نتونستم عكس هاي خوبي از اين مجموعه پيدا كنم ، پس بهترين راه اگه علاقه مند شديد به آثار اين مجموعه فكر كنم همون مجله ي تنديس باشه .
Biographical Information
1947 : Born In Detroit
1969 : B.A University Of Michigan
1974 : M.F.A University Of New-Mexico
Currently : Professor Of Photography , Massachusetts College Of Art , Boston
Lives and works in Brookline Massachusetts